اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صیقل خوردن

نویسه گردانی: ṢYQL ḴWRDN
صیقل خوردن . [ ص َ / ص ِ ق َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) جلا یافتن . زدوده شدن . روشن شدن :
صیقل رخ تو تا ز می ناب میخورد
آیینه پیچ و تاب چوگرداب میخورد.

مفید بلخی (از آنندراج ).


گر نخورد دیده ٔ اهل نظر
صیقل حیرت ز تماشا چه حظ.

ظهوری (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.