اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضارب

نویسه گردانی: ḌARB
ضارب . [ رِ ] (ع ص ، اِ)زننده . || زننده ٔ تیر قداح . || امین تیر قمار. || رونده . (منتهی الارب ). || لیل ضارب ؛ شب سخت تاریک . (دهار). شب که تاریکی آن همه ٔ اطراف را پوشد. || ناقه ٔ لگدزننده وقت دوشیدن . || شتر ماده که دم را برداشته بر شرم خود زنان رود. ضاربة مثله . (منتهی الارب ). || ضارب السلم ؛ و هو شجر مجتمع من السلم و بالیمامة یسمی ضارب . (معجم البلدان ). || مرغ طلبکار رزق . || جای پست هموار درختناک . || پاره ای از زمین درشت دراز در زمین نرم . (منتهی الارب ). زمین فراخ در وادی . (منتخب اللغات ). || آب راهه و رحبةمانندی در وادی .ج ، ضوارب . (منتهی الارب ). || زننده به رنگی از رنگها. مائل به رنگی : اجوده الضارب الی البیاض .(ابن البیطار)؛ نیکوترین آن است که به سپیدی زند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژتاک žetāk (سغدی) ***فانکو آدینات 09163657861
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.