اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضاری

نویسه گردانی: ḌARY
ضاری . (ع ص ) در پی صید دونده (سگ ومانند آن ). سگ بچه ٔ دوان . (منتهی الارب ). سگ شکاری . (مهذب الاسماء) : هنگام کار در غلبه و اقتحام سباع ضاری اندر شکار. (جهانگشای جوینی ). ج ، ضواری : کلب ٌ ضار؛ سگ حریص بشکار و سگ در پی صید رونده . || خون روان . (منتهی الارب ). || سقاءٌ ضار باللبن ؛ خیک نیکوکننده ٔ شیر. || عرق ٌ ضار؛ رگ که خون آن منقطع نشود. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ذئب ضاری . [ ] ( ) ۞ .
زاری . (حامص ) (از: زار + ی مصدری ). و رجوع به اسم مصدر تألیف دکتر معین ص 69 شود. ۞ گریه و اندوه و غم . (حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع...
زاری .(ع ص ) عتاب کننده . (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || تهمت زننده . عیب گیرنده . (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء...
زاری . (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. 28هزارگزی شمال باختری اسفراین ، 12هزارگزی باختر راه بجنورد به اسفراین...
زاری . (اِخ ) لقب ابراهیم بازرگان است . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). وی از اعیان و متمولین بود و سلفی او را منسوب به زاره ٔ طرابلس دانسته...
زاری . (اِخ ) شاعری است شیرازی که شعرهائی پرسوز میسروده و این بیت از او است :ز آتش عشق نه تنها جگرم میسوزدبس که بگریسته ام چشم ترم می...
زاری . (اِخ ) تخلص شاعری است از مملکت عثمانی اهل استامبول . این شاعر که گاه سوزنی نیز نامیده میشود بسیار عیاش بودو در 960 هَ . ق . درگذشت ....
زاری . (اِخ ) شاعرعثمانی معاصر سلطان بایزیدخان است . وی اهل اسکوب بوده و بترکی غزل میگفته است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
زاری . (اِخ ) شاعری است از عثمانی ، از مردم توقات و آشنا بعلوم ریاضی . چندی کاتب دیوان شهزاده مصطفی عثمانی بود و مدتی نیز ناپدید گردید. اش...
زاری . (اِخ ) از شعرای قرن نهم هجری است . میرعلی شیر نوائی آرد: مولانا زاری از خوش طبعان تازه است و این مطلع از اوست :چو سیل اشک ز چشم پر...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.