ضحضح
نویسه گردانی:
ḌḤḌḤ
ضحضح . [ ض َ ض َ ] (ع ص ، اِ) آب اندک . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ضحضح . [ ض َ ض َ/ ض ُ ض ُ ] (ع مص ) روش سراب . ضحضحة. (منتهی الارب ).
ذحذح . [ ذُ ذُ ] (ع ص ) ذحذاح .
زحزح . [ زَ زَ ] (ع مص ) دوری . (دهار) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گویند: هویزحزح منه ؛ یعنی بدور است از او. (از متن اللغة) (ا...
زه زه . [ زِه ْ زِه ْ ] (صوت مرکب ) ادات تحسین . تأکید زه . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زه شود.