اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضحی

نویسه گردانی: ḌḤY
ضحی . [ ض ُ حا ] (اِخ ) سوره ٔ نودوسومین از قرآن ، مکّیه ، و آن یازده آیت است ، پس از «لیل » و پیش از «اء لم نشرح ».
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ضحی . [ ض ُ حا ] (ع اِ)چاشتگاه (و یذکر). (منتهی الارب ) (بحرالجواهر) (مهذب الاسماء). نیم چاشت ، مقابل ظهر که چاشت است . چاشتگاه ،یعنی پس آفتاب...
ضحی . [ ض ِ حا ] (ع مص ) خوی گرفتن . (زوزنی ). خوی کردن و عرق آوردن . (منتهی الارب ).
ضحی . [ ض َ حی ی ] (ع مص ) ضَحو. ضُحو. ضُحی ّ. رسیدن آفتاب کسی را. (منتهی الارب ).
ضحی . [ ض ُ حی ی ] (ع مص ) ضَحو. ضُحُوّ. ضَحی ّ. رسیدن آفتاب کسی را. || بیرون آمدن در آفتاب . (منتهی الارب ). به آفتاب شدن . (زوزنی ). به...
ضحی . [ ض َ حی ی ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ).
صلاة ضحی . [ ص َ ت ِ ض ُ حا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نماز چاشت . بدانکه متعارف میان مردم در اول نهار از نوافل دو نماز است : یکی در اول روز ب...
ضهی . [ ض َ ها ] (ع مص ) بی نماز شدن زن . || بار نگرفتن زن . || پستان ناکردن زن . || نرویانیدن ِ زمین گیاه را. (منتهی الارب ).
ضهی . [ ض َ هی ی ] (ع ص ) مانا.مانند. یقال : هذا ضهیّک ؛ ای شبیهک . (منتهی الارب ).
زهی .[ زِ ] (صوت ) ادات تحسین . آفرین . احسنت . خهی . (فرهنگ فارسی معین ). کلمه ٔ تحسین است . (غیاث ). کلمه ٔ تحسین و آفرین است مانند خهی . (آن...
زهی . [ زِ ] (ص نسبی ) منسوب به زه . حیوان آماده برای بارگیری و آبستنی . حیوانی که استعداد و آمادگی جفت گیری و آبستنی دارد. (فرهنگ فارسی ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.