اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضخم

نویسه گردانی: ḌḴM
ضخم . [ ض َ ] (اِخ ) بنوعبدبن ضخم ؛ قومی از عرب عاربه که اکنون منقرض شده اند. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
زخم زبان شنیدن . [ زَ م ِ زَ ش َ / ش ِ دَ ] (مص مرکب ) طعنه و ملامت شنیدن . سخریه شدن . مورد زخم زبان قرار گرفتن . ناسزا شنیدن . (در تداول عا...
چشم زخم رسانیدن . [ چ َ / چ ِ زَ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) کسی یا چیزی را از اثر چشم بد آسیب رسانیدن . نظر زدن . با چشم صدمه زدن : و سپهر شوخ ...
پانسمان. [ س ِ ] (فرانسه ، اِ) pansement شستن و بستن ِ قروح و جراحات. مرهم گذاری. لازوق ، لزوق ؛ مرهمی که تا بِه شدن جراحت چسبان باشد. (منتهی الارب).
مشک بر زخم افشاندن . [ م ُ / م ِ ب َ زَ اَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تازه کردن زخم و ایذاء رسانیدن . چرا که زخم از مشک تباه میشود. (غیاث ) (آ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.