اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضخمة

نویسه گردانی: ḌḴM
ضخمة. [ ض َ م َ ] (ع ص ) تأنیث ضخم . ضخیم . سطبر هنگفت . ج ، ضخمات (به تسکین خاء، زیرا که صفت است ، و تحریک در اسم است و بس ). (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
زخمه شنیدن . [ زَ م َ / م ِ ش َ / ش ِ دَ ] (مص مرکب ) سماع . گوش به آهنگ ساز دادن . سماع کردن (در این ترکیب ، زخمه بمعنی آوای ساز است ) : ...
زخمه راندن . [ زَ م َ / م ِ دَ ] (مص مرکب ) زخمه زدن . ساز زدن . نواختن با زخمه .- بزخمه راندن ؛ در حال نواختن ساز : هم رود زنان بزخمه ران...
تاب زخمه داشتن . [ ب ِ زَ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) مؤلف آنندراج گوید: لوطیان گویند فلان امروز تاب زخمه دارد؛ یعنی تاب حرکات جماع دارد....
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.