ضع
نویسه گردانی:
Ḍʽ
ضع. [ ض َع ع ] (ع مص ) ریاضت دادن شتر و ماده شتر ریاضت نایافته را. کلمه ای است که بدان شتران را تأدیب کنند. (منتهی الارب ). || کاری کردن و نیکو کردن . (زوزنی ).
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
آتش زا. [ ت َ ] (نف مرکب ) که آتش تولید کند.
بچه زا. [ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ) که بچه زاید. بچه زاینده . صفت آن جانوران که بچه زایند. ۞ (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص...
تخم زا. [ ت ُ ] (نف مرکب ) که تخم زاید. زاینده ٔ تخم . تخم دهنده : دوم بستوهای ماده (در فوکوس ها) که در آنها نیز رشته های زایاست . در سررشته ها...
بیماری زا، محنت زا، درد آور
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تازه زا. [ زَ / زِ ] (ن مف مرکب ) تازه زاد. آنکه بتازگی زائیده باشد خواه زن بود و یا حیوان . (ناظم الاطباء).
زنده زا. [ زِ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بچه زا. ج ، زنده زایان . بچه زایان . پستانداران . (فرهنگ فارسی معین ).
ماتم زا. [ ت َ ] (نف مرکب ) ماتم زاینده . آنچه ماتم آرد. سوک بار. غم افزا. اندوه آور. اندوه بار.
یریت زا. [ ی ِ ] (اِخ ) ۞ یریتسا. نام شهری به ارمنستان قدیم . (یادداشت مؤلف ).