اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضعط

نویسه گردانی: ḌʽṬ
ضعط. [ ض َ ] (ع مص ) ذبح کردن . (منتهی الارب ). گلو بریدن . (منتخب اللغات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ذات الدبر. [ تُدْ دَ ] (اِخ ) عقبه ای است به کوهی و گویند نام موضعی است و دَبرجماعت نحل است .
ذات الدیر. [ تُدْ دَ ] (اِخ ) عقبه ای است به بلاد هذیل و اصمعی ذات الطیور روایت کرده است . (المرصع).
ذات الشری . [ تُش ْ ش ِ ] (اِخ ) موضعی است معروف در قول بریق هذلی : کأن ّ عجوزی لم تلد غیر واحدو ماتت بذات الشری و هی عقیم . ۞
ذات الشری . [ تُش ْ ش َرْی ْ ] (اِخ ) (بسکون الرّاء) نام موضعی است .
ذات الشعاع . [ تُش ْ ش ُ ](ع اِ مرکب ) یکی از آلات رصد است : و آلات رصد از کراسی و ذات الحلق و اسطرلابهای تام و نصفی و ذات الشعاع ۞ که ...
ذات الرضم . [ تُرْ رَ ](اِخ ) موضعی بنواحی وادی القری و تیماء. (المرصع).
ذات الشعور. [ تُش ْ ش ُ ] (اِخ ) صورتی از صور شمالی فلک میان صورت دب ّ اکبر و اسد و آن را حوض و ضفیرةالاسد و شعر بره نیس یا برنیکی و هلبة نی...
ذات الساق . [ تُس ْ سا ] (اِخ ) نام موضعی و نام درختی که رسول اکرم صلوات اﷲ علیه در یکی از غزوات در زیر آن نزول کرده و نماز گزارده است ...
ذات السیب . [ تُس ْ س َ ] (اِخ ) رحبه ای است از رحاب اضم ۞ به حجاز. (المرصع) (معجم البلدان ).
ذات الشام . [ تُش ْ شا] (ع اِ مرکب ) ابن الاثیر در المرصع گوید: «ذات الشام »شقشقه ٔ شتر است از آنرو که بر آن نقطه های سیاه باشدچه شام جمع شامة...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۳۴ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.