ضعف
نویسه گردانی:
ḌʽF
ضعف . [ ض ُ / ض ُ ع ُ ] (ع اِمص ) سستی و ناتوانی . خلاف قوت . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). ضَعف . رجوع به ضَعف شود. ابوعمرو گوید ضَعف (بفتح اول ) لغت اهل تمیم و ضُعف (بضم اول ) لغت اهل حجاز است . (منتهی الارب ). یا ضَعف (بفتح اول ) سستی رأی و نقصان و سبکی عقل و ضُعف (بضم اول ) ناتوانی و سستی بدن است . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || (اِ) آب نشاط، قال اﷲ تعالی : خلقکم من ضُعف (قرآن 54/30)؛ یعنی از آب مرد و زن . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ذعف . [ ذَ ] (ع ص ، اِ) ذعاف . سم ّساعت . زهر که در ساعت کشد. زهر مطلق . || حیةٌ ذعف اللّعاب ؛ مار در جای کش . مار جابجا کشنده .
زعف . [ زَ ](ع مص ) بر جای بکشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بر جای کشتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ...
ضاف . [ فِن ْ ] (ع ص ) ثوب ٌ ضاف ؛ جامه ٔ کامل و تمام . (منتهی الارب ). ضافی . رجوع به ضافی شود.
ذآف .[ ذُ ] (ع اِ) ذأف . سرعت موت . || موت ذُآف ؛ موت شتاب و زود کشنده . || زهر هلاهل .
زآف . [ زُ ](ع اِ) شتافتگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم است به معنی اعجال . (از اقرب الموارد). || (ص ) موت زآف ؛ مرگ شتاب . (از اقرب ا...
ظاف . (ع اِ) ظؤف . موی گردن . || پوست گردن .
ظأف . [ ظَءْف ْ ] (ع مص ) راندن و دور کردن . طرد کردن .
زأف . [ زَءْف ْ ] (ع مص ) شتابانیدن کسی را. اعجال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ذأف . [ ذَءْ] (ع مص ) زود مردن . سرعت موت . || مردن .