اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضمضم

نویسه گردانی: ḌMḌM
ضمضم . [ ض َ ض َ ] (اِخ ) ابوالحصین المرّی . مردی از عرب که در یوم المریقب به دست عنترة الفوارس کشته شد. (عقد الفرید ج 6 ص 19 و 20 و 25).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۷ ثانیه
ضمضم . [ ض ُ م َ ض ِ ] (ع ص ) ضُماضم . شیر خشم آلود ودلیر. شیر که آمیزد هر چیز را (؟). (منتهی الارب ).
ضمضم . [ ض َ ض َ ] (ع ص ) مرد خشمناک . (منتهی الارب ). خشمگین . ج ، ضماضم . (مهذب الاسماء). || شیر خشم آلود. || مرد تندار آمیزنده هر چیز را. (...
ضمضم . [ض َ ض َ ] (اِخ ) ابن جوس . تابعی است . (منتهی الارب ).
ضمضم . [ ض َ ض َ ] (اِخ ) ابن حارث . صحابی است . (منتهی الارب ).
ضمضم . [ ض َ ض َ ] (اِخ ) ابن عمرو غفاری . از یاران ابوسفیان است . صاحب کتاب حبیب السیر در سبب غزوه ٔ بدر گوید ۞ : هنگامی که ابوسفیان با قر...
ضمضم . [ ض َ ض َ ] (اِخ ) ابن قتادة. صحابی است . (منتهی الارب ).
ضمضم . [ ض َ ض َ ] (اِخ ) الاملوکی ، مکنی به ابوالمثنی . تابعی است و صفوان بن عمرو از او روایت کند.
ضمضم . [ ض َ ض َ ] (اِخ ) مدینی . یکی از بطالین معروف ، و بنام او کتابی کرده اند. (ابن ندیم ).
جفر ضمضم . [ ج َ رِ ض َ ض َ ] (اِخ ) جائی است که نامش در شعر کثیربن عبدالرحمان خزاعی آمده است .
زمزم . [ زَ زَ ] (اِ) بمعنی آهسته آهسته است چه زم را آهسته گویند. (برهان ). آهسته آهسته و باملایمت و مشفقانه . (ناظم الاطباء). در فرهنگهای ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.