ضیب
نویسه گردانی:
ḌYB
ضیب . [ ض َ ] (ع اِ) ضئب . جانورکیست دریائی . (منتهی الارب ). از دواب البحر. || حَب ّ لؤلؤ. (فهرست مخزن الادویه ). دانه ٔ مروارید. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ذئب اهبان . [ ذِءْ ب ُ اُ ] (اِخ ) ابن اوس . ظاهراً گرگی بوده است که خداوند تبارک و تعالی او را بزبان آورده است . رجوع به ج 3 البیان وال...
ذئب الارمن . [ ذِءْ بُل ْ اَ م َ ] (ع اِ مرکب ) شغال . ابن آوی .
ذئب الایل . [ ] (ع اِ مرکب ) ۞ و شاید ذنب الایل ۞ ذافنی الاسکندرانی . رجوع به ذفنی و ذافنی الاسکندرانی شود.
ابن ابی ذئب . [ اِ ن ُ اَ ذِءْب ْ ] (اِخ ) ابوالحرث محمدبن عبدالرحمن بن المغیرةبن الحرث بن ابی ذئب قرشی عامری مدنی . یکی از مشاهیر ائمه ٔ فق...
ذئب ابن جحن . [ ] (اِخ ) (آل ِ...) یا ذئب ابن حجن . این نام در شعری منسوب بعبد المسیح خواهرزاده ٔ سطیح آمده است : اتاک شیخ الحی ّ من آل ...