ضیر
نویسه گردانی:
ḌYR
ضیر. [ ض َ ] (ع مص ) ضرر: لا ضیر علیکم ؛ ای لا ضرر فی تأخیر الصلوة بالنوم . ضور. گزند رسانیدن کار. (منتهی الارب ). گزند کردن . (دهار).مضرت کردن . (زوزنی ). || گزند. || زیان کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || بیچارگی . || احتیاج . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تله زیر. (مازنی )، رشته ای است بسیار باریک که از موی دم اسب بافته میشود و آن نیز بسیارمحکم و پایدار میباشد. از" تله زیر" مانند نخ در تله برای...
رود زیر. (اِخ ) رجوع به قلعه محمود شود.
چار زیر. [ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و قصر شیرین میان شاه پسند و حسن آباد.
زیر آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) فرودآمدن . پایین آمدن . (ناظم الاطباء) : چو دیدش درآمدز گلرنگ زیرهم از پشت شبرنگ شاه دلیر. فردوسی .قضا را هم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
پوشیده و پنهان، مخفی، سری، مرموز و مستور، جاسوس مآبانه، آب زیرکاهانه، موذیانه
ساغ زیر زمینی، ریزوم فرانسه
نگین . [ ن ِ ] (اِ) گوهر و سنگ قیمتی که به روی انگشتری نصب کنند. (ناظم الاطباء). فص ّ. نگینه . (یادداشت مؤلف ). فیروزه و لعل و یاقوت و الماس یا دیگر ...
زیر و زبر. [ رُ زَ ب َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) تحت و فوق . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ته و بالا. (ناظم الاطباء) : و آنچ او از زبر و زیر بود جسم ...
صدای زیر. [ ص َ / ص ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زیر شود.