طائر. [ ءِ ] (اِخ ) نام شاهزاده ای از عرب
: ز غسانیان طائر شیردل
که دادی فلک را بشمشیر دل .
فردوسی .
بعد از فوت هرمزبن نرسی این خبر شایع شد که پادشاه عجم قدم بصحرای عدم نهاد، و از وی پسری نماند. ملوک اطراف طمع در تسخیر آن مملکت نموده ، طائرنامی از اعراب با لشکری بسان عقاب ، بعضی از ممالک فرس را نشیمن ساخت . و بچنگال عذاب ، و منقار عقاب ، مراسم قتل و غارت بتقدیم رسانید. و چون سن ّ شاپور ذوالاکتاف بشانزده سالگی رسید، از کیفیت جرأت طائر واقف گردید. با سپاه موفور بدیار اعراب رفته بسیاری از آن طایفه را به تیغ بیدریغ بگذرانید. (حبیب السیر چ تهران ج
1 ص
80). پادشاهی شاپور اردشیر سی سال و پانزده روز، و بعضی سی سال و بیست و هشت روز گویند. او را با ضیزن ملک عرب حرب افتاد، و او از دست رومیان بود. اندر حصار رفت از شاپور، تا دخترش بر شاپور شیفته شد، و حصار به دست شاپور اندرنهاد،و ضیزن کشته شد، و شاپور این دختر را بزن کرد، و باز بکشتش ، چنانکه گفته شود. و اندر شاهنامه ٔ فردوسی چنان است که این حادثه شاپور ذوالاکتاف را افتاد. و نام ضیزن طائر گوید. (مجمل التواریخ والقصص ص
63). ضیزن بن معاویة ملکی بود از قضاعة که شاپور ذوالاکتاف وی را کشت . (منتهی الارب ).