گفتگو درباره واژه گزارش تخلف طار نویسه گردانی: ṬAR طار. (اِ) داریه زنگی . (دورویه ٔ زنگوله دار) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۶ ثانیه واژه معنی تار عنکبوت تار عنکبوت . [ رِ ع َ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ پرده ٔ عنکبوت . بیت عنکبوت . نسج عنکبوت . کارتنک . دهنه . تنیده ٔ عنکبوت . دام عنکبوت . تن... تار و طنبور تار و طنبور. [ رُ طَم ْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به تار و تنبور شود. تیره و تار تیره و تار. [ رَ / رِ وُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) سیاه و ظلمانی : هوا تیره و تار شد. دنیا در چشمم تیره و تار شد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).... تار و تنبور تار و تنبور. [ رُ تَم ْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تار و طنبور. همه گونه آلات سازندگی . آلات نوازندگان . دف و نی . تار و تفرقه تار و تفرقه . [رُ ت َ رِ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) پراکنده . - تار و تفرقه شدن ؛ سخت پراکنده شدن . تار و مار شدن . - تار و تفرقه کردن ... ساز بر تار بستن ساز بر تار بستن . [ ب َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کوک کردن ساز. (غیاث ) (آنندراج ) : فلک قانع نشد از نغمه ٔ طنبورافزودن ز هجران بهر ما ساز نوی بر تار ... دهنه جیبش را تار عنکبوت گرفته این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود