اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طاغ

نویسه گردانی: ṬAḠ
طاغ . (ع اِ) تاغ . طاق . غضاة. درختی است . (منتهی الارب ) : الا ان اﷲ عزوجل قد لطف بهم فی الحطب و ارخصه علیهم حمل عجلة من حطب الطاغ و هو الغضاء بدرهمین . (معجم البلدان ذیل کلمه ٔ خوارزم ). عرفطة صلعاء؛ طاغ که سرهای شاخ وی رفته باشد. (منتهی الارب ). || هیزم . رجوع به طاق شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
طاق خضراء. [ ق ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی طاق بازیچه رنگ است که آسمان باشد. (برهان ). آسمان : کیمخت سبز آسمان دارد ادیم بیکر...
طاق مقرنس . [ ق ِ م ُ ق َ ن َ ] (اِخ ) صفه ٔ حضرت سلیمان علیه السلام . (برهان ) : رنگین تو کنی کمان شیطان چون طاق مقرنس سلیمان . خاقانی . || ...
روستای طاق در 12 کیلومتری شرق شهرستان دامغان واقع شده است و 72 خانوار جمعیت دارد ، شغل عمده اهالی کشت پسته است ،طاق در زبان فارسی معانی بسیاری دارد ، ...
طاق افتادن. به نهایت بی طاقتی رسیدن: نَقش می بَستَم که گیرَم گوشه‌ای زان چَشم مَست طاقَت و صَبر از خَمِ اَبروش طاق افتاده بود حافظ
طاق محامل . [ ق ِ م َ م ِ ] (اِخ ) محلی در کوفه بوده است . اقبال آشتیانی ذیل احوال مؤمن الطاق آرد:چون در طاق محامل در کوفه دکان صرافی ...
مؤمن طاق . [ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) مؤمن الطاق . ابوجعفر محمدبن نعمان . رجوع به مؤمن الطاق و کتاب النقض ص 481 شود.
طاق و ترنب . [ ق ُ ت ُ رُمْب ْ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به طاق و طارم شود.
طاق و طارم . [ ق ُ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع است : نقل است که یک شب هارون الرشید فضل برمکی را که یکی از مقربان بود گفت که امشب...
طاق یا جفت . [ ج ُ ] (اِ مرکب ) بازیی است . رجوع به طاق شود.
طاق و طرنب . [ ق ُ طُ رُمْب ْ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) طاق و ترم . طاق و ترنب . طاق و طرم . طاق و طارم . از لغات مترادفه است ، به معنی کرّ و ف...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۱ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.