طاق
نویسه گردانی:
ṬAQ
طاق . (اِخ ) قلعه ٔ طاق . حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب ذیل شرح بلاد قُهستان و نیمروز آورده که : قلعه ٔ طاق شهری کوچک است و در او انگور بسیار باشد و چند دیه توابع آن است . (نزهةالقلوب مقاله ٔ ثالثه چ لیدن ص 146). شهری است در حدود سیستان در جهت خراسان رستاقی دارد که انگورفراوان دهد و مشتمل بر قری و مزارع و ابوعبداﷲ محمدبن فضل بن محمد طاقی از آنجاست . (معجم البلدان ج 6 ص 7). شهرکی است از حدود خراسان با حصار محکم و مردم بسیار. (حدود العالم ص 63). یمین الدوله محمود بدین انتقام با او [ خلف بن احمد ] جنگ کرد او منهزم بقلعه ٔ طاق گریخت یمین الدوله قلعه را بعد از محاصره مسخر گردانید. (تاریخ گزیده ص 396). در سنه ٔ اثنی و تسعین و ثلثمائة [ سلطان محمود ] به سیستان و خلف بقلعه ٔ طاق که در متانت و مسافت (کذا؟) غیرت افزای طاق حصار فیروزه کار گردون بود متحصن شد. (حبیب السیر چ 1 طهران ج 2 ص 331). خلف از حصار ارک برخاست و بقلعه ٔ طاق رفت و ابوالحسن سیمجور و اولیاء دولت در اندرون حصار رفتند.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 41) و رجوع به تاریخ سیستان ص 13، 28، 137، 191، 337، 338، 341، 347، 348، 349، 351، 352، 359، 371، 372، 387، 390، 406 و 411 شود.
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
طاق خضراء. [ ق ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی طاق بازیچه رنگ است که آسمان باشد. (برهان ). آسمان : کیمخت سبز آسمان دارد ادیم بیکر...
طاق تاجکی . [ ق ِ ج َ ] (اِخ ) ظاهراً نام طاقی و دروازه ای بوده است به ری چه در کتاب النقض آمده است : و در شهر ری خادم و ابوالقاسم عبود...
طاق الحجام . [ قُل ْ ح َج ْ جا ] (اِخ ) جایگاهی است نزدیک حلوان عراق این طاق از سنگ بنا شده و بر جاده ٔ عمومی راه خراسان واقع است در تنگن...
طاق اسماء. [ ق ِ اَ ] (اِخ ) در جانب شرقی بغداد و بین رصافة و معلی واقع شده . منسوب به اسماء دختر منصور خلیفه ٔ عباسی است و باب الطاق نیز بد...
طاق ایوان . [ ق ِ اَ / اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تیزی پیش ایوان : این لطیفه بر طاق ایوان فریدون نوشته بود. (گلستان سعدی ).شهی که بان...
طاق بستان . [ ق ِ ب ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سنندج و کرمانشاهان بین گاوبنده و کرمانشاهان ، در 143000 گزی سنندج و 7500 گزی کرمانشاهان . ...
طاق مقرنس . [ ق ِ م ُ ق َ ن َ ] (اِخ ) صفه ٔ حضرت سلیمان علیه السلام . (برهان ) : رنگین تو کنی کمان شیطان چون طاق مقرنس سلیمان . خاقانی . || ...
طاق افتادن. به نهایت بی طاقتی رسیدن: نَقش می بَستَم که گیرَم گوشهای زان چَشم مَست طاقَت و صَبر از خَمِ اَبروش طاق افتاده بود حافظ
طاق محامل . [ ق ِ م َ م ِ ] (اِخ ) محلی در کوفه بوده است . اقبال آشتیانی ذیل احوال مؤمن الطاق آرد:چون در طاق محامل در کوفه دکان صرافی ...
مؤمن طاق . [ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) مؤمن الطاق . ابوجعفر محمدبن نعمان . رجوع به مؤمن الطاق و کتاب النقض ص 481 شود.