طاق
نویسه گردانی:
ṬAQ
طاق . (اِخ ) نام یکی از ده دروازه ٔ تبریز. حمداﷲ مستوفی گوید: تبریز ده دروازه دارد. و طاق یکی از آنهاست . (نزهةالقلوب چ لیدن مقاله ٔ ثالثه ص 76).
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
طاق پل . [ ق ِپ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چشمه ٔ پل : در طریق عشقبازی از کسی کم نیستم موج سیلاب غمم پهلو بطاق پُل زند.محمدقلی سلیم (ا...
طاق خان . (اِخ ) یکی از نیاهای سلغریان : حمداﷲ مستوفی ذیل شعبه ٔ اول سلغریان آرد: بروایتی اصل ایشان از نسل سلغر است و او از تخم طاق خان پس...
تپه طاق . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان یخاب است که در بخش طبس شهرستان فردوس و در صدوهفتاد وسه هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است ...
تنگ طاق . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان زلفی است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 217 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
توه طاق . [ ت ُوِ ] (اِخ ) دهی از بخش دهلران شهرستان ایلام است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
چم طاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از بخش زرین آباد شهرستان ایلام که در 22هزارگزی جنوب خاوری پهله و یک هزارگزی جنوب راه مالرو دهلران واقع است ....
چم طاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 40 هزارگزی باختر فلاورجان و در کناره ٔ جنوبی زاینده رود واق...
سبز طاق . [ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از فلک . (رشیدی ).
پیش طاق . (اِ مرکب ) صحن خانه . صحن پیش دروازه . || دروازه ٔ بلند قصر امراء و ملوک . (غیاث ).
طاق نما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (اِ مرکب )ایوانی کم عرض که در جلو اطاق سازند. || نمای دیوار بصورت طاق که عرض و پهنائی نداشته باشد.