طاق
نویسه گردانی:
ṬAQ
طاق . (اِخ ) مؤمن الطاق ِ یا شیطان الطاق . نجاشی (متوفی 450) گوید: محمدبن علی بن نعمان بن ابی طریفة بجلی (مولای أحول ) ابوجعفرکوفی صیرفی ملقب به مؤمن الطاق و صاحب الطاق است . (طاق محله ای است به بغداد و وی بدان محله منسوب است ). و مخالفان وی راشیطان الطاق نام دادند. عم پدر او منذربن ابی طریفة از علی بن الحسین و ابوجعفر و ابی عبداﷲ روایت دارد و پسر عم او حسین بن منذربن ابی طریفة نیز از ایشان روایت کند. دکانی در طاق المحال کوفه داشت . چیزهائی به وی نسبت کنند که ثابت نباشد. او راست : کتاب افعل و لاتفعل ، آن را نزد احمدبن حسین بن ابی عبیداﷲ (ره ) دیدم و کتاب نیکو و بزرگ بود و بعض متأخران در آن دست برده و احادیثی دال بر تناقض اقوال صحابه و فساد آنها در آن افزوده . و نیز او راست : کتاب الاحتجاج در امامت علی (ع ) و کتاب رد بر خوارج و کتاب مجالس او با ابی حنیفه و مرجئه . از حکایات وی با ابی حنیفه آن است که بدوگفت : ای ابوجفعر برجعت قائلی ؟ طاق جواب داد آری . بوحنیفه گفت : پانصد درم بمن قرض ده و در رجعت بستان . وی گفت : یک ضامن بیاور که در آن دوره بصورت انسان باشی چه اگر بصورت میمون آئی من وجه خود باز ستدن نتوانم . هشام بن حکم که از رجال شیعه است کتابی بنام الرد علی شیطان الطاق نگاشته است . (الذریعه ج 1) (رجال نجاشی چ بمبئی 1317 ص 228) و رجوع به مؤمن طاق شود.
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
طاق . (اِ) سقف محدب . آسمانه . درونسو یا جانب انسی سقف . سقفی چون خرپشته کرده . عقد (طاق بنا). (منتهی الارب ) : به یک دست ایوان یکی طاق د...
طاق . (اِ) آزاددرخت . برگش پهنا ندارد. رجوع به «هَدَب » در قاموس و جز آن شود. طاق ، شامل دو نوع است : یکی مخصوص بسوزانیدن هیمه ، که آن را ...
طاق . (اِخ ) قلعه ٔ طاق . حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب ذیل شرح بلاد قُهستان و نیمروز آورده که : قلعه ٔ طاق شهری کوچک است و در او انگور بسیار ...
طاق . (اِخ ) محله ای است به بغداد و منسوب به آن محله است ، محمدبن النعمان شیعی که بمؤمن الطاق معروف میباشد.
طاق . (اِخ ) حصاری است در طبرستان . منصور خلیفه ٔ عباسی ابوالخصیب را والی قومس و جرجان و طبرستان کرد و فرمان داد که از راه جرجان بدانجا در...
طاق . (اِخ ) نام یکی از ده دروازه ٔ تبریز. حمداﷲ مستوفی گوید: تبریز ده دروازه دارد. و طاق یکی از آنهاست . (نزهةالقلوب چ لیدن مقاله ٔ ثالثه ...
طاق . (اِخ ) رجوع به ابوالحسن طاق شود.
طاق طاق . (اِ صوت ) حکایت آواز زدن چیزی بر چیزی چنانکه جامه ٔ شسته ٔ گازران بر سنگ و جز آن : گه ز طاق طاق گردنها زدن طاق طاق جامه کوبان مم...
طاق و نیم طاق . [ ق ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ۞ سلسله ای از طاقهای خُرد و بزرگ راستین ، یا بصورت نما.
شش طاق . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) نوعی از خیمه ٔ پادشاهی . (ناظم الاطباء). شش خان و شش خانه . (از آنندراج ). نوعی ازخرگاه پادشاهی است . (خسرو و ...