اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طالب گیلانی

نویسه گردانی: ṬALB GYLANY
طالب گیلانی . [ ل ِ ب ِ ] (اِخ ) از اهل گیلان است . شاعری است هموار و پخته . و گویا در آن ولایت بالاتر از وی شاعری نباشد، ابیات خوبی دارد، و دیوانی ترتیب داده است . این بیتها از او است :
اجل ز محنت هستی دهد نجات مرا
که من حیات نمیخواهم و حیات مرا.
چو ره بسوی توام نیست گم شود یارب
هوس که در طلب وصل رهنمون من است .
آوارگی نصیب من دردمند شد
شادی کن ای رقیب که بختت مراد داد.
خاک بویان گذرد تا شنود بوی وفا
سگ لیلی چو سوی تربت مجنون گذرد.
دعوی عشق و جنون اهل وفا را میرسد
عاشقی میراث مجنون است ما را میرسد.
گر چه طفلی عشوه از خوبان فزون دانسته ای
وقت نادانیست حیرانم که چون دانسته ای
ای ترا سرو از گرفتاران پا در گل یکی
غنچه را در دعوی عشقت زبان با دل یکی .

(از مجمع الخواص ص 283).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.