اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طالع مسعود

نویسه گردانی: ṬALʽ MSʽWD
طالع مسعود. [ ل ِ ع ِ م َ ](ترکیب وصفی ) بخت فرخنده . اختر فیروز. ستاره ٔ میمون . و رجوع به طالع میمون و طالع سعد شود :
رایت منصور او را فتح باشد پیشرو
طالع مسعود او را بخت باشد پیشکار.

منوچهری .


امروز کزو طالع مسعود شده ستم
از دهر کی اندیشم وز بیم زوالش .

ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 207).


قاضی صدر ششم را طالع مسعود تو
مقتدای فتوی صاحبقرانی آمده .

سنائی .


چون فلکت طالع مسعود داد
عاقبت کار تو محمود باد.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.