طاوس
نویسه گردانی:
ṬAWS
طاوس . [ وو ] (اِخ ) موضعی است در نواحی بحر فارس ، که غُلاّب حضرمی مالک آنجا بود، از طریق دریا لشکری بدان جای گسیل کرد، چون خلیفه ٔ وقت (عمربن الخطاب ) اجازه ٔچنین امری بدو نداده بود، بر او خشم گرفت . و او را از شغل بازداشت ، او نیز شبانگاه بسوی کوفه نزد سعدبن ابی وقاص که از یارانش بود شد، سعد نیز او را معاضدت میکرد تا آنکه در ذی قار کشته شد. (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خروس طاووس دم . [ خ ُ س ِ طا دُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صراحی .
خروسان طاووس دم . [ خ ُ ن ِ دُ ] (ترکیب وصفی ) کنایه از صراحیهای شراب . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
علی طاووس الحرمین . [ع َ ی ِ سُل ْ ح َ رَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن طرطوسی حرمی . مکنی به ابوبکر و مشهور به طاووس الحرمین . از علمای قرن...