طاهر
نویسه گردانی:
ṬAHR
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن احمد القزوینی . صاحب روضات الجنات ذیل ترجمه ٔ طاهربن علی الجرجانی ، از این شخص نام برده ، و گوید: الشیخ بهاءالدین ابومحمد طاهربن احمد القزوینی ، الفاضل النحوی . کسی است که شیخ منتجب الدین از او روایت دارد، و طاهربن احمد قزوینی بنص خود بچند واسطه از مردم ثقات ، از ادیب فاضل مجمعبن محمدبن السکنی ، شارح شرح فصیح و شرط الالفاظ، و دیوان النظم ، و دیوان النشر، روایت کند.امام رافعی از طاهربن احمد قزوینی ، در کتاب تقریب ، ثناء بسیار گفته و گوید وی را مصنفات بسیار است ، و در سال 575 هَ . ق . وفات یافته است . (روضات ص 336).
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر (ابومنصور)، فقیه شافعی ، متکلم اشعری و ریاضیدان میباشد. فهرست مندرجات ۱ - شرح حال و آثار بغدادی ۱.۱ - محل و سال تولد ۱.۲ -...