طاهر
نویسه گردانی:
ṬAHR
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن سعیدبن فضل اﷲبن ابی الخیر ابوالفتح بن ابی طاهربن ابی سعید میهنی صوفی برادر بزرگتر طاهربن سعید، مکنی به ابوالقاسم از خاندان تصوف و ارشاد بوده است و در این طریقت از ثابت قدمان بشمار میرفته است . وی بسفرهای بسیار رفته و از شیوخ کسب فیض کرده است . از جدش فضل و استاد ابوالقاسم قشیری و ابوالغنائم بن مأمون و ابوالحسین بن نقور و گروهی جز آنان استماع کرده است و ابوالفتیان رواسی و دیگران از وی روایت کرده اند. طاهر به سال 502 درگذشته است . از (شدالازار ص 405 بنقل از طبقات سبکی ج 4 ص 230 و 4231).
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن الحسن بن الحبیب الحلبی ، متوفی به سال 808 هَ . ق . نسب وی چنین است طاهربن الحسن بن عمربن حبیب بن شُویخ الزّین ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن امیر ابوالفضل . نصربن احمد.رجوع به بهاءالدوله (در تاریخ سیستان ص 383) شود.
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن حسن سیستانی ، مکنی به ابی المظفر. در یادداشتها چنین صورتی بود ولی مدرکی برای ترجمه ٔ حال وی به دست نیامد.
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن حسین . حمداﷲ مستوفی ذیل حالات السدید منصوربن عبدالملک سامانی آرد: خلف بن احمد سیستانی هوس حجاز کرد داماد خود طاهربن...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) (الشیخ ) ابن حسین بن طاهر. او راست : «المسلک القریب ، لکل ّ سالک منیب » این کتاب با دُعاء بخاری و طریقه ٔ سادات باعلوی ک...
طاهر. [هَِ ] (اِخ ) ابن الحسین بن طاهر. رجوع به زین الاخبارچ تهران ص 7 و به تاریخ سیستان حاشیه ٔ ص 219 شود.
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن حسین بن عبدالرحمن اهدل از فقیهان و محدثان یمن . مولد او به سال 914 در قریه ٔ مراوغه بوده و در روز چهارشنبه 17 ربیع...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن حسین بن مصعب . ابن خلکان نام و نسب او را بدین طریق یاد کرده است ؛ ابوالطیب ، طاهربن الحسین بن مصعب رزیق بن ماهان ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی مخزومی بصری ، مکنی به ابومحمد. وی در بصره متولد شده و در ری سکونت داشته است . او بر بیشتر شاعران عص...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن الحسین الاعور. رجوع به طاهربن الحسین ملقب به ذی الیمینین شود.