طاهر
نویسه گردانی:
ṬAHR
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن بن اسحاق بن ابراهیم بن سلمة الضبی مولاهم کنیه ٔ وی ابوالقاسم است . پدرش در بغداد قاضی بود. وی از علی بن جعد، و علی بن مدینی ، روایت دارد. عبدالصمدبن علی الطستی ، و سلیمان بن احمد الطبرانی از او روایت کنند. خبر داد ما را ابوالقاسم الحسن بن الحسن بن علی بن المنذر القاضی خبر داد ما را عبدالصمدبن علی الطستی ، خبر داد ما را طاهربن عبدالرحمن بن اسحاق القاضی از علی بن الجعد، از ابویوسف از عبداﷲبن علی ، از ابواسحاق ، از عمروبن مرة از عبداﷲبن سلمة، از علی علیه السلام که گفت : رسول خدای صلی اﷲ علیه و آله و سلم فرمود: یا علی آگاه باش ، می آموزم ترا کلماتی که اگر بدان کلمات متکلم شوی و ترا به اندازه ٔ ذرات هوا خطایا باشد، خدای تعالی ترا خواهد آمرزید. آنگاه این کلمات را به علی علیه السلام آموخت :
لااله الااﷲ العظیم ، لااله الااﷲ الحلیم الکریم ، سبحان اﷲ و لااله الااﷲ رب العرش العظیم ، الحمدﷲ رب العالمین . (تاریخ خطیب ج 9 ص 356).
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
طاهر. [ هَِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن یزید الوراق الجرجانی الضبی .کنیت وی ابومحمد است . ابوبکربن المقری ، و قاضی از او روایت دارند، و وی از ابو...
طاهر. [ هَِ ](اِخ ) ابن ابی الاسد قوقهی . یکی از امرای عهد ملک شمس الدین علی بن مسعود کرت است . (تاریخ سیستان ص 399).
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن ابی بکر بابونه . محدث است .
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن ابی هالة التمیمی الاسدی . وی برادر هند، ربیب ِ (پسرِ زن ِ) پیغامبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم بوده است . سیف در اوائل ک...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن احمدبن بابشاذ النحوی . گویند اصل وی از دیلم بوده و در مصر در علم نحو پیشوای عصر خویش بود وی را تصنیفات سودمند است ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن احمدبن زید، ابوبکر المؤدب البغدادی . وی از ابراهیم بن شریک الاسدی ، و محمدبن احمدبن صالح الازدی ، روایت کند، و ابرا...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن احمدبن عطیة المری القاضی . اصل وی از وادی الحجارة، از بلاد اندلس است . کنیت او ابومحمد میباشد، از ابوبکربن بشرروایت ...
طاهر. [هَِ ] (اِخ ) ابن احمد ابوالفرج الاصبهانی ، معروف به سبطبن عمر المؤدب ، وی را در دیهی بسواد دجیل بغداد که موسوم به «شلا» بود ملاقات ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن احمد القزوینی . صاحب روضات الجنات ذیل ترجمه ٔ طاهربن علی الجرجانی ، از این شخص نام برده ، و گوید: الشیخ بهاءالدین ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن احمدالنحوی . کنیت وی ابوالحسن ، و متوفی در سال 380. او راست : کتابی بنام «تذکره » در قراآت سبع. (کشف الظنون ).