طاهر
نویسه گردانی:
ṬAHR
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن فضل حلبی . او را از سفیان بن عیینه و حجاج اعور روایت است . ابن حبان گوید: حدیث را به ثقات آن چنان نسبت میدهد که کتب حدیث او را نمیتوان جایز دانست جز با شگفتی و تعجب . محمدبن ایوب بن مشکان نیشابوری در طبریه از وی بما روایت کرده است سپس چهار حدیث پشت در پشت از وی آورده است . و حاکم گوید خبرهای موضوع روایت میکرد - انتهی . و در ثقات ابن حبان نیز درباره ٔ اوهمین داوری شده است . (از لسان المیزان ج 3 ص 207).
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر (ابومنصور)، فقیه شافعی ، متکلم اشعری و ریاضیدان میباشد. فهرست مندرجات ۱ - شرح حال و آثار بغدادی ۱.۱ - محل و سال تولد ۱.۲ -...