طاهر
نویسه گردانی:
ṬAHR
طاهر. [هَِ ] (اِخ ) ابن محمد. مؤلف حبیب السیر آرد: چون سلطنت از خاندان غزنویان به سلجوقیان انتقال یافت در زمان سلطان سنجر طاهربن محمد که به روایتی از اولاد طاهربن خلف بن احمد بود و بقولی در سلک ملوک عجم انتظام داشت ، در آن ولایت به نیابت سلطان سنجر لوای حکومت برافراشت و پس از فوت وی پسرش تاج الدین ابوالفضل در آن مملکت حاکم شد... (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 627).
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر (ابومنصور)، فقیه شافعی ، متکلم اشعری و ریاضیدان میباشد. فهرست مندرجات ۱ - شرح حال و آثار بغدادی ۱.۱ - محل و سال تولد ۱.۲ -...