اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طاهر

نویسه گردانی: ṬAHR
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عبدالمطلب . فرزند رسول خدای صلی اﷲ علیه وآله و سلم . از بطن خدیجه بنت خویلد. این فرزند قبل از بعثت پیمبر وفات یافت . «مؤلف الاصابه » آورده است : «الطاهر» بن سیدالخلق محمدبن عبداﷲبن عبدالمطلب بن هاشم ، صلی اﷲ علیه و آله و سلم ، مادر وی خدیجه دختر خویلد است ، زبیربن بکار، در ترجمه ٔ خدیجه از کتاب نسب ، گوید: خبر داد مرا پسر عمم مصعب که گفت خدیجه از پیغمبر دو پسر آورد قاسم ، و طاهر، که طاهر را «طیب » نیز میخواندند. و او بعد از بعثت بدنیا آمد و در کودکی بمرد، و نام او عبداﷲ بود. آنگاه نام چهار دخترخدیجه را یاد کرده است ، همچنین یزیدبن عیاض بروایت از زهری بر قاسم و عبداﷲ اقتصار نموده . این حدیث را زبیربن بکار، از محمد، و او از محمدبن حسن ، و او از محمدبن فلیح ، از وی روایت کرده . زبیر گوید: خبر داد مرا ابراهیم بن حمزة و گفت : خدیجه ، قاسم و طاهر را بزاد. و میگویند: عبداﷲ، و طیب را، آنگاه دختران از بطن خدیجه را ذکر کرده است . و از طریق ابن لهیعة از ابی الاسود (یتیم عروة) روایت کرده که خدیجه قاسم ، طیب ، طاهر، و عبداﷲ را از ذکور آورد، پس از آن نام دختران خدیجه را بیاورده است . و از طریق ابی حمزة، از ابی بکربن عثمان و جز او، روایت کند که خدیجه چهار پسر زائید، و نام هر یک را ذکر کرده است ، و چهار دختر نیز آورد، که اسامی آنها را نیز بیان کرده است ، آنگاه گفته است اما اولاد ذکور خدیجه ، تمامی در مکه بمردند، ولی دختران بشوی رفتند و فرزندان آوردند، و نیز گفت : خبر داد مرا محمدبن فضالة که گفت خدیجه برای پیغمبر، سه پسر آورده قاسم ، طاهر، و عبداﷲ. و نیز گفت خبر داد مرا علی بن صالح از جدم عبداﷲبن مصعب که صفیه مادر زبیر، کنیه ٔ ابوطاهر به زبیر داد، بنام برادرزاده طاهر. چه زبیر برادر خدیجه پسر خود را بدان کنیه مکنی ساخته بود و پسر زبیر از زیرکترین جوانان مکه بشمار میرفت ، و پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم ، پسر خویش را به اسم پسر زبیر طاهر نام نهاد. در موفقیات نیز همین روایت راآورده ، از محمدبن فضالة، و نیز در موفقیات ذکر کرده که طاهربن الزبیر، در شعب بدنیا آمد و پیغمبر نیز نام پسر خود را بنام او طاهر نهاد. (الاصابةج 3 بخش 1 ص 298). حمداﷲ مستوفی آرد: و خدیجه ... ازپیغمبر(ص ) سه پسر آورد قاسم و طاهر و طیب و هو عبداﷲ پیش از وحی قاسم و طاهر متولد شدند. (تاریخ گزیده ص 157) و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 429 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
طاهر. [ هَِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن یزید الوراق الجرجانی الضبی .کنیت وی ابومحمد است . ابوبکربن المقری ، و قاضی از او روایت دارند، و وی از ابو...
طاهر. [ هَِ ](اِخ ) ابن ابی الاسد قوقهی . یکی از امرای عهد ملک شمس الدین علی بن مسعود کرت است . (تاریخ سیستان ص 399).
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن ابی بکر بابونه . محدث است .
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن ابی هالة التمیمی الاسدی . وی برادر هند، ربیب ِ (پسرِ زن ِ) پیغامبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم بوده است . سیف در اوائل ک...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن احمدبن بابشاذ النحوی . گویند اصل وی از دیلم بوده و در مصر در علم نحو پیشوای عصر خویش بود وی را تصنیفات سودمند است ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن احمدبن زید، ابوبکر المؤدب البغدادی . وی از ابراهیم بن شریک الاسدی ، و محمدبن احمدبن صالح الازدی ، روایت کند، و ابرا...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن احمدبن عطیة المری القاضی . اصل وی از وادی الحجارة، از بلاد اندلس است . کنیت او ابومحمد میباشد، از ابوبکربن بشرروایت ...
طاهر. [هَِ ] (اِخ ) ابن احمد ابوالفرج الاصبهانی ، معروف به سبطبن عمر المؤدب ، وی را در دیهی بسواد دجیل بغداد که موسوم به «شلا» بود ملاقات ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن احمد القزوینی . صاحب روضات الجنات ذیل ترجمه ٔ طاهربن علی الجرجانی ، از این شخص نام برده ، و گوید: الشیخ بهاءالدین ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن احمدالنحوی . کنیت وی ابوالحسن ، و متوفی در سال 380. او راست : کتابی بنام «تذکره » در قراآت سبع. (کشف الظنون ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۹ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.