طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمد، ظهیرالدین فاریابی . با اتابکان آذربایجان معاصر بود. اتابک ابوبکر در تربیتش بیشتر از دیگران اهتمام مینمود. گویند که ظهیر شبی در مجلس اتابک این رباعی در سلک نظم کشید:
ای ورد ملائکه دعای سر تو
سر نیست زمانه را بجای سر تو
با دشمن تو نیام شمشیر تو گفت
سرّ دل من باد قضای سر تو.
اتابک فرمود تا هزار دینار نثار او کردند. ظهیر متعاقب این رباعی دیگر گفت :
شاها ز تو کار ملک و دین بانسق است
وز عدل تو جان فتنه جو بی رمق است
در عهد تو رافضی و سنی با هم
کردند موافقت که بوبکر حق است .
وفات ظهیر در سنه ٔ ثمان و تسعین و خمسمائه (
598 هَ . ق .) اتفاق افتاد و در مقبرةالشعراء سرخاب مدفون گشت .
۞ (حبیب السیر چ خیام ج
2 ص
559). و رجوع به ظهیرالدین فاریابی در همین لغت نامه و مجالس النفایس ص
339 و فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ سپهسالار ج
2 ص
101،
191،
211،
613،
631،
635 شود.