اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طاهر

نویسه گردانی: ṬAHR
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمد، ظهیرالدین فاریابی . با اتابکان آذربایجان معاصر بود. اتابک ابوبکر در تربیتش بیشتر از دیگران اهتمام مینمود. گویند که ظهیر شبی در مجلس اتابک این رباعی در سلک نظم کشید:
ای ورد ملائکه دعای سر تو
سر نیست زمانه را بجای سر تو
با دشمن تو نیام شمشیر تو گفت
سرّ دل من باد قضای سر تو.
اتابک فرمود تا هزار دینار نثار او کردند. ظهیر متعاقب این رباعی دیگر گفت :
شاها ز تو کار ملک و دین بانسق است
وز عدل تو جان فتنه جو بی رمق است
در عهد تو رافضی و سنی با هم
کردند موافقت که بوبکر حق است .
وفات ظهیر در سنه ٔ ثمان و تسعین و خمسمائه (598 هَ . ق .) اتفاق افتاد و در مقبرةالشعراء سرخاب مدفون گشت . ۞ (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 559). و رجوع به ظهیرالدین فاریابی در همین لغت نامه و مجالس النفایس ص 339 و فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ سپهسالار ج 2 ص 101، 191، 211، 613، 631، 635 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن فضل حلبی . او را از سفیان بن عیینه و حجاج اعور روایت است . ابن حبان گوید: حدیث را به ثقات آن چنان نسبت میدهد که...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن فضل . برادرزاده ٔ ابوعلی (احمدبن محمدبن المظفربن محتاج ) ابوالمظفر طاهربن الفضل بن محمدبن المظفربن محتاج والی چغان...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن احمد الانصاری الخوارزمی الحنفی . معروف به سعید نمدپوش ، او راست : کتاب جواهرالفقه ، کتابی است مختصر در علم ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن القاسم بن نصر، ابوالعباس الجوهری بن الثلاج گفت که طاهر جوهری از طریق محمدبن عثمان بن ابی شیبة الکوفی ، و سعیدبن ع...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن اللیث . اصطخری در کتاب المسالک و الممالک گوید: پسران لیث چهار برادر بودند یعقوب و عمروو طاهر و علی ، و طاهر در جنگی ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمد. رجوع به طاهربن امیر ابوالفضل شود. (حاشیه ٔ تاریخ سیستان ص 384).
طاهر. [هَِ ] (اِخ ) ابن محمد. مؤلف حبیب السیر آرد: چون سلطنت از خاندان غزنویان به سلجوقیان انتقال یافت در زمان سلطان سنجر طاهربن محمد که...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمدبن السری بن سهل بن خالدبن البختری ، ابوالقاسم الطاهری . خبر داد ما را ابن الثلاج از طاهر که او از احمدبن علی ا...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمدبن سهلویه بن الحارث بن یزیدبن بحر، ابوالحسین النیسابوری ، هنگامی که عازم زیارت خانه ٔ خدا بود به بغداد آمد. و ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمد الصادق . رجوع به طاهر جعفربن محمد... و رجوع به جعفربن محمد الصادق شود.
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۹ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.