اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طاهر

نویسه گردانی: ṬAHR
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن مسلم علوی . پدر حسن نامی است که هنگام ظهور تاهرتی یکی از دعات باطنیان که در اثناء آنکه مردم را به الحاد و پیروی باطنیان دعوت میکرد خود را بسمت سفارت از طرف سلطان مصر به دربار سلطان محمود غزنوی معرفی کرد، و چون در آن هنگام سلطان مشغول قلع و قمع ملحدان و باطنیان بود، از تاهرتی بدگمان شد و فرمان داد از احوال او استکشاف کنند، در آن حال کتبی چند از صحائف اهل باطن در میان اوراق تاهرتی یافتند. بالنتیجه مجلسی خاص از اعیان ائمه و قضاة حاضر کردند و حسن بن طاهربن مسلم علوی از شاهدان آن محضر انتخاب شد. و به دلیل و برهان ثابت کرد که تاهرتی علوی نیست ، و تعیین او نیز به سفارت از طرف سلطان مصر حقیقت نداشته ، و به اباحت خون او فتوی داد. سلطان نیز حکم تاهرتی ، با حسن انداخت ، و حسن او را بکشت . (تاریخ یمینی صص 398 - 402).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر (ابومنصور)، فقیه شافعی ، متکلم اشعری و ریاضی‌دان می‌باشد. فهرست مندرجات ۱ - شرح حال و آثار بغدادی ۱.۱ - محل و سال تولد ۱.۲ -...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.