اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طاهر

نویسه گردانی: ṬAHR
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن الوزیر. فخرالدین طاهربن الوزیر معین الدین الکاشی . وی در زمان سلطان ارسلان بن طغرل بن محمدبن ملکشاه بر مسند وزارت نشسته ، به سرانجام مهام فرق انام قیام و اقدام نمود. و امور مملکت را در سلک استقامت انتظام داده . در بسط بساط عدالت اهتمام تمام فرمود. و در آن ایام حاکم ولایت ری ، امیر امیربن علی بار، و معین الدین ساوجی المستوفی بملازمت سلطان رسیده ، نسبت به اتابک شمس الدین ایلدگز، که پدر سببی سلطان و پادشاه نشان بود ۞ ... و فخرالدین طاهر اطلاع یافته ، در خلوتی کیفیت قصد معاندان ، و حقیقت حسد و شرارت ایشان را، بر طبق عرض نهاد. و سلطان سخنان وزیر صاحب تدبیر را بسمع رضا اصغا نموده ، حکم فرمود تا امیر امیر را مقید به قلعه ٔ نخجوان بردند. و معین الدین ساوجی را مؤاخذه و معاقب ساخته ، آنچه در حوزه ٔ تملک داشت ، از وی بستدند. و بدین سبب مرتبه ٔ جناب وزارت مآب ، سمت ازدیاد پذیرفت . و روزی چند در کمال استقلال ، بدولت و اقبال بگذرانید. اما در عنفوان جوانی و غلوای نافذ فرمانی ، بواسطه ٔ اصابت عین الکمال ، جهان فانی را وداع کرده ، رخت به ریاض جاودانی کشید. بیت :
در این بستان که جای بیغمی نیست
گیاهی بی بقاتر زآدمی نیست .

(دستورالوزراء ص 28).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
طاهر. [ هَِ ] (ع ص ) پاک . ج ، اطهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ): رجل طاهر الثیاب ؛ مرد پاکیزه لباس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ثیاب طهاری ؛ ج ،...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) نام یا لقب یکی از پسران پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم . (نصاب الصبیان ) : رسول را سه پسر بوداز خدیجه : قاسم ، طیب ، طاه...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) از نعوت حسن بن علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام .
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) بروزگار سلطان بایسنغر اناراﷲ برهانه ، شاعری زیباسخن بوده است ، و این مطلع او راست :از چمن بگذر و آن سرو سهی قد را دان نیست...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) یکی از کارگزاران ایوبیان در حلب بوده است . (رجوع به النقود ص 128 شود).
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) آل طاهر. رجوع به طاهریان و آل طاهر شود.
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم مکنی به «ابوالوفا». اوکسی است که کشته شدن عزّالدوله ٔ بختیاربن معزالدوله دیلمی ، با مشورت او و به فرمان ...
طاهر. [ هَِ ](اِخ ) ابن ابراهیم بن سله (کذا). وی جدّ مادری مفضل بن سعد مافرّوخی اصفهانی ، و پسر عم ّ استاد ابوالحسن علی ّبن احمدبن العباس ا...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی ابوالطیب موسوم به زکی . نیای خاندان زکی در بیهق بوده است . علی بن زید بیهقی آرد: زکی ابوالطیب را...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن طاهر السجری ۞ . کنیت وی ابوالحسین و پزشکی فاضل ، و به صناعت پزشکی عالم ، و در آن صناعت بس دق...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۹ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.