طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن الوزیر. فخرالدین طاهربن الوزیر معین الدین الکاشی . وی در زمان سلطان ارسلان بن طغرل بن محمدبن ملکشاه بر مسند وزارت نشسته ، به سرانجام مهام فرق انام قیام و اقدام نمود. و امور مملکت را در سلک استقامت انتظام داده . در بسط بساط عدالت اهتمام تمام فرمود. و در آن ایام حاکم ولایت ری ، امیر امیربن علی بار، و معین الدین ساوجی المستوفی بملازمت سلطان رسیده ، نسبت به اتابک شمس الدین ایلدگز، که پدر سببی سلطان و پادشاه نشان بود
۞ ... و فخرالدین طاهر اطلاع یافته ، در خلوتی کیفیت قصد معاندان ، و حقیقت حسد و شرارت ایشان را، بر طبق عرض نهاد. و سلطان سخنان وزیر صاحب تدبیر را بسمع رضا اصغا نموده ، حکم فرمود تا امیر امیر را مقید به قلعه ٔ نخجوان بردند. و معین الدین ساوجی را مؤاخذه و معاقب ساخته ، آنچه در حوزه ٔ تملک داشت ، از وی بستدند. و بدین سبب مرتبه ٔ جناب وزارت مآب ، سمت ازدیاد پذیرفت . و روزی چند در کمال استقلال ، بدولت و اقبال بگذرانید. اما در عنفوان جوانی و غلوای نافذ فرمانی ، بواسطه ٔ اصابت عین الکمال ، جهان فانی را وداع کرده ، رخت به ریاض جاودانی کشید. بیت :
در این بستان که جای بیغمی نیست
گیاهی بی بقاتر زآدمی نیست .
(دستورالوزراء ص 28).