طاهر
نویسه گردانی:
ṬAHR
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن هلال . ابن اثیر در ضمن حوادث سال 404 هَ . ق . ذیل ذکر استیلای طاهربن هلال بر شهر زور آرد: درباره ٔ کیفیت شهر زور یاد کردیم که بَدْربن حسنویه آن را تسلیم سردار سپاهیان کرد و وی عمال و جانشینان خود را در آن شهر برگماشت ولی در این سال طاهربن هلال بن بدر بشهر زوررفت و با لشکریان فخرالملک که در آن شهر بودند پیکار کرد و شهر را از آنان در ماه رجب بازستد. و چون وزیر از این خبر آگاه شد فرستاده ای نزد طاهر گسیل کرد و او را مورد نکوهش قرار داد و امر کرد کسانی را که از یاران وی اسیر کرده آزاد کند. طاهر فرمان او را پذیرفت و شهر زور همچنان در تصرف وی بود تا ابوالشوک با او به جنگ پرداخت و شهر را از وی باز گرفت و آن را به برادرش مهلهل سپرد. (از تاریخ کامل ابن اثیر ص 101 ج 9). و رجوع به مجمل التواریخ والقصص ص 400 شود.
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
طاهر. [ هَِ ] (ع ص ) پاک . ج ، اطهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ): رجل طاهر الثیاب ؛ مرد پاکیزه لباس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ثیاب طهاری ؛ ج ،...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) نام یا لقب یکی از پسران پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم . (نصاب الصبیان ) : رسول را سه پسر بوداز خدیجه : قاسم ، طیب ، طاه...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) از نعوت حسن بن علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام .
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) بروزگار سلطان بایسنغر اناراﷲ برهانه ، شاعری زیباسخن بوده است ، و این مطلع او راست :از چمن بگذر و آن سرو سهی قد را دان نیست...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) یکی از کارگزاران ایوبیان در حلب بوده است . (رجوع به النقود ص 128 شود).
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) آل طاهر. رجوع به طاهریان و آل طاهر شود.
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم مکنی به «ابوالوفا». اوکسی است که کشته شدن عزّالدوله ٔ بختیاربن معزالدوله دیلمی ، با مشورت او و به فرمان ...
طاهر. [ هَِ ](اِخ ) ابن ابراهیم بن سله (کذا). وی جدّ مادری مفضل بن سعد مافرّوخی اصفهانی ، و پسر عم ّ استاد ابوالحسن علی ّبن احمدبن العباس ا...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی ابوالطیب موسوم به زکی . نیای خاندان زکی در بیهق بوده است . علی بن زید بیهقی آرد: زکی ابوالطیب را...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن طاهر السجری ۞ . کنیت وی ابوالحسین و پزشکی فاضل ، و به صناعت پزشکی عالم ، و در آن صناعت بس دق...