طاهر
نویسه گردانی:
ṬAHR
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) زینب . مؤلف تاریخ سیستان آرد: و سپهسالار طاهر زینب بود که آنگاه سرهنگ خواندندی او را. (تاریخ سیستان ص 347). وی همان طاهر است که در حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 376 نام او طاهربن زینب آمده است و متقدمان فارسی زبان اضافه نام فرزند را به نام پدر روا میدانسته ،ابن یا پسر را حذف میکرده اند. مثلاً بجای یعقوب بن لیث ، یعقوب لیث میگفته اند. رجوع به طاهربن زینب شود.
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر (ابومنصور)، فقیه شافعی ، متکلم اشعری و ریاضیدان میباشد. فهرست مندرجات ۱ - شرح حال و آثار بغدادی ۱.۱ - محل و سال تولد ۱.۲ -...