اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طاهر

نویسه گردانی: ṬAHR
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) (سلطان ...) پسر سلطان احمد جلایر است ، در آن هنگام که قرایوسف ترکمان بر عراق عرب یورش میخواست برد، سلطان احمد در بغداد بود به حله نزد پسر خود سلطان طاهر رفت و آغا ۞ فیروز را که جملةالملک ۞ طاهر بود بگرفت . بدین سبب پسر از پدر متوهم گشته ، به اتفاق امراء عظام ، محمد بیک و امیرعلی قلندر، میکائیل ۞ و فرخشاه که ایشان نیز از سلطان احمد خوف داشتند یاغی گشت ، و بشب از آب بگذشت ، و روز دیگر سلطان احمد، جسربریده ، در این طرف آب در برابر پسر منزل گزید و کس نزد قرایوسف ارسال داشته ، او را بمدد ۞ طلبید، قرا یوسف بدو پیوسته به اتفاق از آب عبور نمودند، و با سلطان طاهر حرب کرده ، او را شکست دادند و سلطان طاهر در وقت فرار خواست که اسب از جوی بجهاند باجیبه ۞ و اسلحه در آب افتاده ، شعله ٔ حیاتش فرونشست . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 516). و رجوع به حبیب السیر ج 3 ص 503 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر (ابومنصور)، فقیه شافعی ، متکلم اشعری و ریاضی‌دان می‌باشد. فهرست مندرجات ۱ - شرح حال و آثار بغدادی ۱.۱ - محل و سال تولد ۱.۲ -...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.