طایر
نویسه گردانی:
ṬAYR
طایر. [ ی ِ ] (اِخ ) نام یکی از تازیان که بنابه گفته ٔ خواندمیر پس از مرگ نرسی به کشور ایران تاختن آورد. خواندمیر ذیل وقایع سلطنت شاپور ذوالاکتاف آرد: بعد از فوت هرمزبن نرسی در اطراف عالم این خبر شایع شد که پادشاه عجم قدم بصحرای عدم نهاد و از او پسری نمانده که ضبط مملکت نماید. لاجرم حکام اطراف در تسخیر آن ملک طمع نموده ، طایرنامی از اعراب با لشکری بسان عقاب بعضی از ممالک فرس را نشیمن ساخت و به چنگال عذاب و منقار عقاب مراسم قتل و غارت بتقدیم رسانید و چون سن شاهپور به شانزده سالگی رسید و از کیفیت جرأت طایر واقف گردید با سپاه موفور به دیار عرب رفته ، بسیاری از آن طایفه را به تیغ بیدریغ بگذرانید و از کشیدن انتقام دقیقه ای مهمل و نامرعی نگذاشت . (حبیب السیر چ خیام ج 1 صص 229 - 230). ظاهراً این طایر تصحیف طاهر غسانی باشد که نام وی گذشت . رجوع به طائر، طاهر غسانی و تاریخ گزیده ج 1 ص 107 شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
تائر. [ ءِ ] (ع ص ) از تور، جاری و روان شونده . (از منتهی الارب ). || مداومت کننده بر کاری بعد فتور در آن . (منتهی الارب ).
نسر طائر. [ ن َ رِ ءِ ] (اِخ ) یکی از صور شمالی فلک که چون عقابی به پر توهم شده ، و ستاره ای از قدر اول هم در این صورت واقع است که آن را...
حسن طائر. [ ح َ س َ ن ِ ءِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم (1192 - 1247 هَ . ق .). پسر برادر ابراهیم خان اعتمادالدوله . دیوانی در پنج هزار بیت داشت . اح...