طب
نویسه گردانی:
ṬB
طب . [ طَب ب ] (ع اِمص ) رِفق . ملاطفت . و منه : مَن اَحَب َّ طَب َّ؛ هرکه دوست دارد کاری را، باید که آهستگی و نرمی کند و شتابزدگی نکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || فُسون . جادوئی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) دانا. (منتهی الارب ). نیک ماهر در کار خود. یقال : فلان ٌ طَب ٌ بکذا؛ عالم ٌ به . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد حاذق . (دهار). پزشک دانابه دارو و علاج و درمان . طبیب . (منتهی الارب ). || فحل ٌ طَب ٌ؛ دانا و ماهر در طُرُق ضِراب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شتر تیزهوش که تا جای نبیند پای ننهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۱۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۱ ثانیه
تب مطبقه . [ ت َ ب ِ م ُ ب ِ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تب دموی لازم است و بر دو نوع بود: یکی از عفونت خون در عروق و خارج عروق خ...
طب واژه ای عربی است و بالینی پارسی. جایگزین پارسی این است:
مَدبالینی (مَد= طب؛ اوستایی)
طب واژه ای عربی است و پیشگیری پارسی؛ پارسی جایگزین این است:
مَدپیشگیری (مَد= طب؛ اوستایی)
کتاب «الطب الملوکی» تالیف طبیب بزرگ ایرانی حکیم محمد بن زکریای رازی از جمله مهمترین آثار وی به زبان عربی است. موضوع این اثر درمان بیماریها با اغذیه ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
فهرست منابع طب سنتی (کتاب) ا تصویر گرفته شده توسط زرشک از یک نسخه خطی قدیمی از رساله قطب الدین شیرازی قرون/سدههای نخست/اول میلادی [ویرایش] • الحشایش ...
هضوم اربعه :
ما کلاً 4 مرحله هضم در بدن داریم که شامل هضمهای معدی، کبدی، عروقی و بافتی میشود.
1- هضم معدی :
غذایی که خورده میشود تا می آید به ...
تب . [ ت َ ] (اِ) در اوستا «تفنو» ۞ ، خونساری «ته » ۞ ، دزفولی «تو» ۞ ، طبری «تو» ۞ ، گیلکی «تب » ۞ ، فریزندی «تو» ۞ ، یرنی «تئو» ۞ ، نطن...
تب . [ ت َب ب ] (ع مص ) هلاک شدن و زیان کار شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). هلاکی . (دهار). زیان و هلاکی . (منتهی الارب...
تب . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اختاچی بوکان بخش بوکان ، شهرستان مهاباد. این ده در ده هزارگزی جنوب بوکان و دوهزارگزی خاور شوسه ٔ بو...