طبع
نویسه گردانی:
ṬBʽ
طبع. [ طَ ب َ ] (ع مص ) زنگ گرفتن شمشیر و جز آن . (منتهی الارب ). زنگار گرفتن . شوخگن شدن . (تاج المصادر). || ریمناک شدن مرد. (منتهی الارب ). چرکین شدن . آلوده شدن بعار. (تاج المصادر). || کاهل و دون همت گردیدن مرد. منه : فلان یطبع؛ یعنی او را در مکارم امور نفاذی نیست ؛ بلکه در رذائل امور منهمک و مستغرق است ، مانند: شمشیر زنگ آلوده . (منتهی الارب ). || کاهل شدن . (تاج المصادر).
واژه های همانند
۸۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تبع الاوسط. [ ت ُب ْ ب َ عُل ْ اَ س َ ] (اِخ ) تبع اوسط. تبع میانین . رجوع به تبع اوسط و تبع،حارث بن قیس ... شود.
تبعمیانین . [ ت ُب ْ ب َ ع ِ ] (اِخ ) تبع اوسط. تبع الاوسط. رجوع به تبع اوسط و تبع حارث بن قیس ... شود.
تبع نخستین . [ ت ُب ْ ب َع ِ ن ُ خ ُ ] (اِخ ) تبعالاول . رجوع به تبعالاول شود.