طبقات حکما. [ طَ ب َ ت ِ ح ُ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سهروردی در حکمت اشراق طبقات حکما را بدینسان بیان کرده است : و ایشان را طبقاتی است بدینسان :
۞ حکیم الهی متوغل در تاله یعنی حکمت ذوقی بدون توغل در بحث یا حکمت بحثی . و حکیمی که در حکمت بحثی توغل دارد، ولی درحکمت تاله یا ذوقی او را دست نیست و حکیم الهی که هم در حکمت ذوقی (تاله ) و هم در حکمت بحثی توغل کرده باشد. دیگر حکیمی الهی که در حکمت ذوقی (تاله ) متوغل است ، ولی در حکمت بحثی متوسط یا ضعیف است . دیگر حکیم متوغل در بحث و متوسط یا ضعیف در تاله . دیگر طالب تاله و بحث . یا فقط طالب تاله یا تنها طالب بحث . و اگر در روزگار حکیمی پدید آید که در تاله و بحث هر دومتوغل باشد، ریاست بدو اختصاص خواهد داشت و او خلیفه ٔ خدا خواهد بود. و اگر چنین کسی یافت نشود. پس حکیم متوغل در تاله و متوسط در بحث خلیفةاﷲ است و اگر چنین حکیمی هم یافت نشود، حکیم متوغل در تاله و بدون توغل در بحث این مقام را خواهد داشت . و زمین هرگز ازحکیم متوغل در تاله خالی نیست و هر آنکه در بحث متوغل باشد و در تاله توغلی نداشته باشد به ریاست اختصاص نمی یابد، زیرا عالم از متوغل در تاله خالی نمی ماندو او از کسی که فقط بحکمت بحثی میپردازد شایسته تر است . زیرا خلافت ناگزیر از تلقی
۞ است . و منظور من از این ریاست ، این نیست که به غلبه و زور آنرا به دست آورند، بلکه گاهی ممکن است امام متاله که بر جهان مستولی است در ظاهر هم آشکار باشد و گاهی هم ممکن است از انظار ناپیدا گردد و این چنین کسی را کافه ٔ عارفان «قطب » مینامند، چه او را ریاست است هرچند در نهایت گمنامی باشد و هرگاه سیاست به دست وی افتد آن عصر و زمان نورانی خواهد بود و اگر زمان از تدبیر الهی خالی باشد، ظلمات و تیرگی بر جهان چیره خواهد بود و بهترین جویندگان ، طالبان تاله و بحث و سپس طالبان تاله و آنگاه طالبان بحثند. (حکمت اشراق ص
12). رجوع به همان کتاب ص
306،
307 شود.