اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طرء

نویسه گردانی: ṬRʼ
طرء. [طَرْءْ ] (ع مص ) از جائی و شهری آمدن کسی را. (منتهی الارب ). یا ناگاه بدرآمدن از جائی بر کسی . یقال : طراءَ علیهم ؛ اذا اتاهم من مکان ، او خرج علیهم منه فجاءَة. (منتهی الارب ). آمدن از جائی . (آنندراج ). از جائی و شهری برآمدن . (صراح ). از شهری به شهری برآمدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
طر. [ طَرر ] (ع مص ) نیک راندن . || گرد آوردن شتران از اطراف و جوانب وقت راندن . || تیز کردن کارد و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تی...
طر. [ طُرر ] (ع اِ) همه : جأوا طراً؛ آمدند همه . (منتهی الارب ). جمیع. کلا.همگی . جمیعاً. کافةً. قاطِبة. گِشت . همگان . کلمه ٔ طر در زبان عرب جز ...
تر. [ ت َ ] (ص ) نقیض خشک باشد. (برهان ). آب رسیده . (فرهنگ رشیدی ). ضد خشک . (انجمن آرا). آبدار. (آنندراج ). چیزی که دارای بلّت باشد. مقابل ...
تر. [ ت َ ] (اِ) مرغی است کوچک و کم سکون و خوش آواز که بعربی صعوه خوانندش ، و به این معنی با زای نقطه دار هم آمده است . (برهان ). مرغی ا...
تر. [ ت َ ] (اِ) میخ . وتد. (ناظم الاطباء).
تر. [ ت َ ] (پسوند) باید دانست که کلمه ٔ تر که تفضیل است در فارسی با کلمه ای که ملحق او شود در صورت ترکیب افاده ٔ معنی مبالغه کند چون به...
تر. [ ت َرر ] (ع اِ) ۞ ناحیه ٔ بین قبل و دبر: بین التر والفر. ۞ (دزی ج 1 ص 142).
تر.[ ت َرر ] (ع اِ) اسب تاتاری تیزرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اسب متناسب الاعضا و جفاکش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظ...
تر. [ ت ُرر ] (ع اِ) اصل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد). || رشته ٔ راز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رشته ٔ راز که گلکاران ...
تر. [ ت َرر ] (ع مص ) بریده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بریدن چیزی را، لازم است و متعدی . (منتهی الارب ) (آنندراج )....
« قبلی صفحه ۱ از ۸ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.