اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طرح

نویسه گردانی: ṬRḤ
طرح . [ طَ ] (اِ) خُچ . درختی است که میوه ٔ آن قابل استفاده میباشد و از آن در جنگلهای ایران موجود است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
طرح بندی . [ طَ ب َ ] (حامص مرکب ) نقشه کشی . نظم و ترتیب دادن خیابانها : طرح بندی خیابان اول در هندوستان نمودار شد والا در هندوستان پیش از...
طرح ریزی . [طَ ] (حامص مرکب ) پی ریزی . رجوع به طرح ریختن شود.
طرح فروش . [ طَ ف ُ ] (نف مرکب ) خوب صورت و زیبا و زیباپیکر، از عالم ِ نازفروش . (آنندراج ) : برد سودای مه طرح فروشی بازم عشق او ورزم و طرح دگ...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آن دو، اَبیمات می باشد که از سنسکریت: اَبهیماتی گرفته شده است
طرح کردن . [ طَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فکندن . افکندن . دور انداختن : و او مأمون را فرا آن آورد که رایات سیاه و لباس سیاه طرح کرد و رایات و ...
طرح دادن . [ طَ دَ ] (مص مرکب ) رو گردانیدن . اعراض کردن . علامی فهامه در اکبرنامه نوشته : «مناسب دولت قاهره است که جنگ را طرح داده از آ...
طرح ریختن . [ طَ ت َ ] (مص مرکب ) نقشه کشیدن . پی ریزی کردن . پی افکندن . طرح ریزی نمودن .
طرح افکندن . [ طَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی افکندن . بنیاد نهادن : پادشاهی که طرح ظلم افکندپای دیوار ملک خویش بکند. سعدی .- طرح عمارت افک...
طرح برداشتن . [ طَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) نقل برداشتن ، مثلاً خانه ای را دیده ، مثل آن خانه ای سازند،گویند از خانه ٔ فلان کس طرح برداشته ایم ...
طرح فروچیدن . [ طَ ف ُ دَ ] (مص مرکب ) طرح چیزی فروچیدن ؛ بساط آن را درنوردیدن . به کنار گذاشتن آن را : چو عرفی با خیال آن صنم خوش عشرتی ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۹ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.