طرح دادن . [ طَ دَ ] (مص مرکب ) رو گردانیدن . اعراض کردن . علامی فهامه در اکبرنامه نوشته : «مناسب دولت قاهره است که جنگ را طرح داده از آب نربده بگذریم و به هند نفسی راست کنیم و مردم تازه زور فراهم آوریم ». و بمعنی اول مسیح کاشی گوید
: داو نخست هر دو جهان باختم ولی
در نرد عشق طرح به لیلاج میدهیم .
گر به گلشن کند آن سرو پریچهر خرام
سنبلستان به چمن طرح دهد گیسویش .
محسن تأثیر (از آنندراج ).
|| در بازی شطرنج ، طرح دادن ، یا طرح کردن ، عبارت است از در کنار نهادن و معزول از عمل کردن حریف قوی یک یا چند از سواران خود را تا حریف ضعیف با او برابری تواند کرد و بیشتر این کار برای تحقیر حریف کنند
: واضع آن [ یعنی شطرنج ] به اسرار جبر و قدر سخت بینا بوده است و از کار تقدیر آفریدگار و تدبیر آفریدگان آگاه ، آن را بنهاد و در نهادن آن فرانمودکه صاحب آن عمل با غایت چابک دستی و به بازی و زیرک دلی ، اگرچه رخی یا فرسی بر خصم طرح دهد، شاید که به وقت باختن از آن حریف کنددست بدباز نادان ، بازیی آید که دست خصم را فروبندد و در مضیقی افتد که هیچ چاره جز دست بازچیدن و به قائم ریختن نداند. (مرزبان نامه ).و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص
44 شود.