طرغان بستن . [ طَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بر حسب گمان سر دنیسن راس
۞ کلمه ٔ طرغان گویا از مصدر طیرمک مشتق است که معنی آن گرد کردن
۞ است و طرغان یا طرگن بمعنی انبوه و جمعیت باشد و «چریک طرگنی » بمعنی انبوه لشکر در قوداتقو بیلیک
۞ یافت میشود. پس طرغان بستن گویا بمعنی لشکر گرد کردن است . (از حاشیه ٔ محمد اقبال بر راحةالصدور چ تهران ص
508)
: اتابک قزل ارسلان با لشکری گران روی به دارالملک همدان نهاد و سلطان طرغان بست و کندهای آب بداشتند و بندگان چالش میکردند و هر لحظه آوازه ٔ مصاف میبود. (راحةالصدور چ تهران ص
347).