اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طرف

نویسه گردانی: ṬRF
طرف . [ طِ ] (ع ص ، اِ) مرد کریم الطرفین . ج ، اطراف ، و در صفت غیر مردم بر طُروف جمع شود اکثر. || اسب گرامی نژاد نجیب الاطراف . یا صفت مذکر است خاصةً. ج ، طُروف ، اطراف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسب گوهری . (مهذب الاسماء) :
هزاران طرف زرین طوق بسته
همه میخ درستکها شکسته .

نظامی .


|| جوانمرد و کریم . || گیاه نودمیده . || مال نو. || آنکه از جهت ملالت طبیعت سر صحبت احدی ثابت نماند. || شتری که از چراگاهی به چراگاهی نقل کند. || رجل طرف فی نسبه ؛ یعنی مرد شرف و مجد نوپیدا. کأنه مخفف من طَرِف . || مرد حریص چشم که هرچه بیند مایل آن شود و خواهش کند که آن را باشد. || امراءة طرف الحدیث ؛ زن خوش کلام که هر سامع را خوش آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ترف سیاه . [ ت َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رخبین . قره قروت . کبح . (زمخشری ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.