اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طریاق

نویسه گردانی: ṬRYAQ
طریاق . [ طِرْ ] (معرب ، اِ) تریاق است وزناً و معناً. (منتهی الارب ) (آنندراج ). طراق . (منتهی الارب ). به فارسی تریاک گویند. (فهرست مخزن الادویه ). جوالیقی گوید: لغتی است در دریاق (که در حرف دال ذکر شد). و نیز در حرف دال آورده : دریاق لغتی است در تریاق . و آن رومی ۞ و معرب است . قال الراجز:
ریقی و دریاقی شفاءالسم .
و دریاقة شراب ۞ باشد. حسان گوید:
من خمر بیسان تخیرتها
دریاقة توشک فترالعظام .

(از المعرب جوالیقی ص 142، 225).


و رجوع به تریاق و تریاک شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
تریاق فاروق . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) همین معجون تریاق است که مذکور شد. (ناظم الاطباء). شریف ترین انواع آن تریاق فارو...
تریاق پارسی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به تریاق فارسی شود.
تریاق بوشنجه . [ ت ِ / ت َرْ ق ِ ش َ ج َ / ج ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لبن الیتوع : ولبن الیتوع که آنرا تریاق بوشنجه گویند. (ذخیره ٔ خوارزمش...
تریاق ثمانیه . [ ت َ / ت ِرْق ِ ث َ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تریاقی که از اختلاط و اخلاط (مرکبات ) هشت گانه سازند و سود آن بیشتر از...
تریاق الافاعی . [ ت َ / ت ِرْ ق ُل ْ اَ ](ع اِ مرکب ) تریاق الافاعی لمثرود یطوس ۞ تریاق اکبر. تریاق فاروق . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع ...
تریاق الثمانیه . [ ت َ / ت ِرْ قُث ْ ث َ ی ی َ ](ع اِ مرکب ) تریاق ثمانیه رجوع به همین کلمه شود.
تریاق المجانین . [ ت َ / ت ِرْ قُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) از گوشت خارپشت است و بیماران صرع و مالیخولیا را سود دهد. (از بحر الجواهر).
تریاق روستایی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیر برادر پیاز را گویند و به عربی ثوم وفوم خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الا...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.