طعم
نویسه گردانی:
ṬʽM
طعم . [ طُ ] (ع مص )چشیدن . || قادر شدن بر چیزی . یقال : طعم علیه طعماً. توانستن . || مغز بهم رسانیدن استخوان . || و گویند: مایطعم آکل ُ هذا؛ یعنی سیر نمیشود خورنده ٔ آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۳ ثانیه
اسطرلاب تام . [ اُ طُ ب ِ تام م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسطرلابی که تمام مقنطرات را از یک تا نود دارا باشد. (التفهیم ص 297 ح ) : و آلات ...
تام قنبرعلی . [ ق َ ب َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کندگلی بخش سرخس شهرستان مشهد است و در دوازده هزارگزی باختر سرخس و یازده هزارگزی شمال شوس...
اصطرلاب تام . [ اُ طُ ب ِ تام م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اصطرلاب تمام . برای هر درجه ای معمول است . (از مفاتیح خوارزمی ): و اصطرلابهای تام ...
تام میررحمان . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندگلی بخش سرخس شهرستان مشهد. در ده هزارگزی جنوب باختری سرخس و هفت هزارگزی شمال شوسه ٔ عم...