طل
نویسه گردانی:
ṬL
طل . [ طَل ل ] (ع مص ) دیرداشت وام . امروز و فردا کردن غریم خود را. (منتهی الارب ). || کمی شیر ناقة. (منتهی الارب ). کم شدن شیر ناقه . (منتخب اللغات ). || سخت راندن شتران را. (منتهی الارب ). || تر شدن زمین از شبنم . تر کردن شبنم زمین را. (منتخب اللغات ). باران رسیده شدن زمین . || رایگان شدن خون مقتول یا خون قصاص ناگرفته . (منتهی الارب ). قصاص ناگرفتن خون را. (منتهی الارب ). باطل شدن خون . (تاج المصادر). باطل و هدر کردن خون . (منتخب اللغات ). باطل کردن خون . (تاج المصادر). || کم کردن حق کسی را و ناچیز گردانیدن . || اندودن . || بازداشتن کسی را. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تل بومه . [ ت َ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6...
بهرام تل . [ ب َ ت َ ] (اِخ ) مناره ای است که بهرام چوبینه از سر ترکان ساخته بود. (برهان ). تل بهرام است و نام مناره ای است که بهرام چو...
تل موزن . [ ت َ م َ زَ ] (اِخ ) شهر قدیمی است بین رأس عین و سروج و بین آن تا رأس عین ده میل است . گویند جالینوس بدانجا بود و آن را با...
تل گردو. [ ت َ گ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیاهو است که در بخش مرکزی بندرعباس واقع است و 1214 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8...
غلیوم تل . [ غ ِ ت ِل ل ] (اِخ ) تلفظ عربی گیوم تل ۞ . رجوع به گیوم تل و اعلام المنجد شود.
تل کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر روی هم چون خرمنی گرد کردن . کوت کردن . بر روی یکدیگر نهادن چون تلی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ...
تل قاتل . [ ت ُ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زیره راه بخش برازجان است که در شهرستان بوشهر واقع است و 473 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
تل قلعه . [ ت ُ ق َ ع ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جم است که در بخش کنگان شهرستان بوشهر واقع است و 104 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
تل قلعه . [ ت َ ق َ ع ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان طارم است که در بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرا...
تل محری . [ ت َل ْ ل ِ م َ را ] (اِخ ) وآن تل بحری و تل بلیخ است . شهر کوچکی است میان قلعه ٔ مسلمةبن عبدالملک و رقه و در وسط آن قلعه ای ...