اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طلای کشته

نویسه گردانی: ṬLAY KŠTH
طلای کشته . [ طِ / طَ ی ِ ک ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از عالم سیماب کشته . علی رضای تجلی راست :
بی توبر من ماهتاب امشب شب دیگر شده ست
نور شمعم چون طلای کشته خاکستر شده ست .

(از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.