طم و رم . [ طِم ْ م ُرِم م
/ رِ ] (از ع ، ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آب و خاک . || خشک و تر. || کثیر و قلیل . مال بسیار. (غیاث ): جاء فلان بالطم و الرم ؛ ای بالمال الکثیر، و الظاهر ان ههنا یقصد بتمامه
: پس نبیند جمله را با طم و رم
حب» الاشیاء یعمی و یصم .
مولوی .
عقل تو قسمت شده بر صد مهم
بر هزاران آرزو و طم و رم .
مولوی .